Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


یک فنجان قهوه تلخ

کافه چی،قهوه بیاور،تلخ تلخ...دروغهایش آنقدر شیرین بود که هنوز دلم را میزند...

 

میز را میچینم

دو فنجان قهوه

از همان کیکهایی که دوست داشتی

برای هر دویمان

چند شاخه گل....

مینشینم قهوه ام را هم میزنم

و به جای خالیت خیره میشوم.....

وچند قطره اشکــــــــــــــــــــ.....

 

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 14 آذر 1398برچسب:,ساعت20:47توسط luna | |

 

می خواهم بدهم دنیا را تنگ کنند

به اندازه آغوشت...


+نوشته شده در جمعه 16 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:56توسط luna | |

.

بی خیــال است…

خیلی بی خیال…

همان کسی که…

تمـــام خیــال مــن است…

.

+نوشته شده در دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:10توسط luna | |

 

" تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..

+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:50توسط luna | |

 


 

تو که رفتی دلم برایت تنگ شد

حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت9:48توسط luna | |

  

گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ...
  

حتی برای “تو”

که سالها منتظر در زدنت بودم...

 

 

 

 



 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت9:45توسط luna | |

 

ایـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را
به رُخـم مـے کـشـنـد
چـه مـے دانـنـد . . .
فـرهـادتـــ شـده اَم ، بـا تـمـام زنـانـگـے اَم
و چـه شـب هـا کـه
خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـے بـیـنـَم.....

 

+نوشته شده در جمعه 4 اسفند 1391برچسب:,ساعت1:29توسط luna | |

 

گاهی نمـی دانــم . . .

از دسـت داده ام یـــا از دسـت رفـــتـه ام !!!

 

+نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت15:35توسط luna | |

 

چـــقدر احـــمقانه است ؛

از یـک " قــــهوه ی تلـــخ "

انتــظار " فالِ شیــرین " داشتن ... !

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت23:33توسط luna | |



 

دور تــر بـایســــتـــــ

مهـــــرَبـــانــــــ کـــه میـــــشوی

دلـمــ بیــشتَـــــر تـنــــگــ میـــــشوَد

!

 

+نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت20:43توسط luna | |


 
 

ببــــــوس مـــرا....

بے خیــآل فــرشتـــه هــآی روے شــانــه هــایمــان

آنهــا حســودنــد

..

 

 

 


 

+نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت20:32توسط luna | |

.

 

 

چــــه نیازیست که انسان ماشین زمـــان بسازد...؟


وقتی میشــــود آهنگی را گوش کنی و به همان لحظـــــه ها


دقیقاً به همــــــان لحظه ها پـــــرتاب شوی...

 

 

.

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت12:42توسط luna | |

   .

 

 

.

+نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت15:29توسط luna | |

.

 

 

.

+نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت15:23توسط luna | |

.

چقدر دور تر از احساسم ایستاده ای!

از این فاصله

تو ،

حتی صدایم را نمی شنوی


چه برسد به دلتنگی!

.

.

+نوشته شده در سه شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت23:45توسط luna | |


عاشق که میشوی ....

نا آرام میشوی ،

گاهی حسود ، گاهی خود خواه ،

گاهی دیوانه،

گاهی آرام ، گاهی شاد ،

گاهی غمگین ،

گاهی خوشبخت ترین

یک روز به خودت میایی میبینی تنهایی ؛ تنها ترین

هیچ کسی رو نداری حتی برای درد  دل کردن و حرف زدن...

تنها غم میماند کنارت و تنهایی و...

.

 

.

.

+نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت16:38توسط luna | |

 

دِلَـمـ می خوآهـَـد

صورتــَـتـــ ته ریشـ داشته باشد

تا من بهـــــآنـﮧ داشته باشم

برای بــــوسیدَטּِ لـــــب هــــایــــت . . .

 

.

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت15:3توسط luna | |

 

مخــآطب خــاص :
بیـ ـآ با هم بودن را تجربه کنیم ...
اما نه در خیــالــمان ...
من با تو بودن را " وآقعـ ـی " می خواهم ...

 

.

+نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت18:21توسط luna | |


یک عالمه اتفاق دوره ام کرده اند ؛

نه مي افتند...
نه مي روند...
فقط مي رقصند...

!

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت18:21توسط luna | |

 

برایـم تـعریـف کـن

هرگز فــراموش نــشــدن چه حـــالی دارد ؟

.

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت16:7توسط luna | |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد